-
تسلیت
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 15:30
تسلیت قلب صبورم *برای شادی روح مادر بزرگم یک فاتحه و صلوات هدیه کنید ....ممنون از همه
-
حرف دلم نیست ....
شنبه 11 خرداد 1392 18:02
دلگیرم خیلی ... حس می کنم دارم خفه می شم.....دارم از دوریت می سوزم ... هیچ کس نمی فهمه دارم چی می کشم بدون حضورت...هیچ کس نمی دونه چه قدر دارم از درون هر روز بد و بد تر می شم و واست غصه می خورم... آخه چه طور می تونم اون همه خاطره و لحظه های با هم بودن رو فراموش کنم!!! چه طور می تونم تو رو از ذهنم پاک کنم؟؟؟نمی تونم تو...
-
تو می دانی ....
یکشنبه 3 اردیبهشت 1391 23:43
تو میدانی .... خداوندا تومی دانی که من دلواپس فردای خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را مبادا گم کنم اهداف زیبا را دلم بین امید و نا امیدی میزند پرسه کند فریاد شود خسته خداوندا مرا تنها تو نگذاری ... .
-
امیدوار ...
چهارشنبه 9 فروردین 1391 02:26
سالها ثانیه را بشمارم بر سر عهدی که با تو دارم از همان روز که گفتی فردا سالها رفته و امیدوارم سالها رفته و هنگام نماز به خداوند ترا بسپارم روزها منتظرت بنشینم شب به امید تو من بیدارم صبح هر روز ترا می خوانم عصرها در هوست بیمارم شده از یاد تو گفتن، سخنم شده دنبال تو گشتن، کارم به هوایت برَوَد فریادم بر زمینت بخوردَ...
-
انگار همین دیروز بود
سهشنبه 1 فروردین 1391 04:11
انگار همین دیروز بود ....که عید نوروزی نداشتیم ...غم همه دلها رو گرفته بود ... و همه یک دل بودن .....و برای ازادی دعا میکردند .... انگار همین دیروز بود ....که شام غریبان گرفته بودیم ....و سال جدید را با خون شیعیان بحرین سرخ کرده بودیم ... انگار همین دیروز بود ...که همه تحویل سال را کنار سفارت بحرین جمع شده بودیم ......
-
دلم برایت تنگ است ...
یکشنبه 28 اسفند 1390 01:04
بسم الله الرحمن الرحیم حسی عجیبیست روزها تکرار میشود دلتنگی ها شروع میشود .... دلم برایتان تنگ شده است ....برای فریادها ....برای مقاومت کردن ها .... دلم برای پرواز کردن ها تنگ شده است ....برای لبخندهاتون تنگ شده .... برای ساده و پاک بودن دلهاتون تنگ شده .....کاش میشد از این قفس ازاد شد .... دلم برای بودن در کنارتان...
-
روح آزاد
دوشنبه 22 اسفند 1390 16:34
تنها ترین بودم ولی ، بغضی در این جانم نبود نشکستم این سکوت دل،تا در تنم جانم نبود فریاد گشتم بعد از آن ، از کوه ها هم دور تر چون موج در دریای دور ، چون ابر در آن دور دست آتش شدم در جان و باز ، در ظاهرم همچون نسیم آرام همچون روح گل ، رقصان به مانند نسیم پرواز یک پروانه را ، در خواب دیدم بارها اکنون چو پروانه به دشت ،...
-
اینجا دیگر خبری گفته نخواهد شد !!!!
سهشنبه 13 اردیبهشت 1390 08:18
اینجا دیگر خبری گفته نخواهد شد !!! سلام خدمت همه دوستان عزیز امیدوارم که خوب باشید و هیچ نگراین نداشته باشید و دوستان را از دعای خیرتون محروم نکرده باشید اومدم از همه دوستانی که به من کمک کردن تو خبر دهی تشکر کنم و ازشون میخوام من ببخشند اگه اذیتشون کردم یا حرفی زدم باعث ناراحتیشون شد و تشکر میکنم از گروه ره پویان...
-
سفرنامه مشهد الرضا - 1
یکشنبه 24 بهمن 1389 15:48
انگار همین دیروز بود ... که دلم هوای حرمت کرده بود و دلتنگ گنبد طلائیت شده بود..... انگار همین دیروز بود ... که خودم را برای دیدارت آماده میکردم ..... انگار همین دیروز بود .... که اذن دخول حرمت را میخواندم .... انگار همین دیروز بود .... که چشمانم ضریح نورانیت را تماشا میکرد و اشک میریخت .... انگار همین دیروز بود.......
-
راهی مشهد الرضا
دوشنبه 27 دی 1389 15:22
بسم الله الرحمن الرحیم چند روزیست که دلم هوای حرمت کرده است .... هوای اقامت در حرمت کرده است ... باز دلم برای کبوترهای حرمت تنگ شده است .... دلم برای غروب جمعه هایت تنگ شده است دلم برای شروق افتابی که در کنار نورت کم می اورد تنگ شده است .... چند روزیست دلم هوای دیدنت را کرده است ... دیدنت را از خدا خواستم و حال جوابم...
-
سخن از جدایی نیست !!
یکشنبه 16 آبان 1389 22:20
پرستوها چرا پرواز کردید جدایی را شما آغاز کردید خوشا آنکه دلداری ندارند خداحافظ ،برای تو رهایی برای من فقط درد جدایی خداحافظ ،برای تو چه آسان ولی قلبم ز واژهاش چه سوزان خداحافظ خداحافظ طلوعم خداحافظ غروبم خداحافظ توی ای تنها امیدم خداحافظ توی ای تنها امیدم امروز نیومدم از جدایی حرف بزنم از دردی که سالهاست با من و...
-
شعر من
سهشنبه 11 آبان 1389 21:27
....بسم الله الرحمن الرحیم.... سلام خیلی وقت دوست داشتم نوشته هام اینجابنویسم ولی نمیشد ... امروز اومدم وقتی شد که نوشته هام بنویسم راستش چند ماه پیش دفتر شعرم که باز کردم به یکی از شعرام رسیدم برای چند سال پیش بود یادم رفته بود که این شعر نوشتم هر چند شاید اشکالاتی داشته باشه چون نه ادبیات خوندم و نه اصول نوشتن شعر...
-
ــــــــــــــــ x آغاز زن x ـــــــــــــــــــ
دوشنبه 25 مرداد 1389 16:57
می گویند مرا آفریدند از استخوان دنده چپ مردی به نام آدم حوایم نامیدند یعنی زندگی تا در کنار آدم یعنی انسان همراه و هصدا باشم می گویند میوه سیب را من خوردم شاید هم گندم را و مرا به نزول انسان از بهشت محکوم می نمایند بعد از خوردن گندم و یا شاید سیب چشمان شان باز گردید مرا دیدند مرا در برگ ها پیچیدند مرا پیچیدند در برگ...
-
محرم در بحرین
شنبه 17 اسفند 1387 15:11
بسم رب المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام خدمت همه دوستان .... امیدوارم که همگی خوب باشن وهیچ نگرانی نداشته باشید .... از خیلی وقت می خوام درباره ی این موضوع در وبلاگم حرفی بزنم قرار بود در روز اربعین این مطلب در وبلاگ گذاشته بشه ولی وقتی پیدا نکردم که این موضوع رو بذارم ..... اکثر دوستان خبر داشتن که من محرمی جای...
-
بی تو من خیلی تنهام
شنبه 10 اسفند 1387 16:00
بسم رب المهدی "عجل الله تعالی فرجه الشریف " سلام نمیدونم ....میدونی که من بی تو خیلی تنهام .... امروز که بیدار شدم ... بیاد روزهای گذشته افتادم ... یادته .... چه روزهای بود ... ارزش اشک ریختن نداره .... ولی شکستم ... یادته ... الکی با حرفهات دل خوشی میدادی .... یادته ... ولی یادته گفتم حس بدی دارم .... اره...
-
دوست های بی معرفت
شنبه 10 اسفند 1387 02:13
بسم رب المهدی "عجل الله تعالی فرجه الشریف " سلام سلام سلام خوبید ؟ خوشید؟ سلامتید ؟ من خوبم خوب خوب ... دشمن هم گه نمیتونه ببین (سرش بزن به دیوار ) میدونم منتظر بودید که به روز بکنم .... ای بابا همین چند روز پیش بود که به روز کرده بودم .... ولی دیدم همه به روز کردن گفتم جا نمون یه وقت ... یه "یاعلی...
-
تا خاک نشدی خاکی باش
چهارشنبه 7 اسفند 1387 18:55
بسم رب المهدی(( عجل الله تعالی فرجه الشریف )) سلام اومدم بگم .... که همش بلدیم فقط حرف بزنیم دل خوشی بدیم .... فقط بلدیم حرفهای قشنگ بزنیم .... تا میاییم عمل کنیم فراموش میکنیم .... تا کی باید فقط حرف بزنیم ... دروغ بگیم ... بابا ماشاءالله یک رنگ که نیستید هزارتا رنگ دارید .... نشنیدید میگن تا خاک نشدی خاکی باش ......
-
مرور به خاطرهای گذشته
یکشنبه 8 دی 1387 20:15
بسم رب المهدی "عجل الله تعالی فرجه الشریف " سلام خدمت همگی دوستان خوب هستید ان شاء الله امیدوارم که خوب باشید وهیچی نگرانی نداشته باشید ودوستان رو در ایام فراموش نکرده باشید کم کم داریم نزدیک ماه محرم میشیم ویاد وخاطره یک سال پیش مرور میشه حالا یکسال شد که ایران نیومدم یادش بخیر مثل فردا دیگه کم کم خودم...
-
گذری به جو بحرین
شنبه 18 آبان 1387 15:30
بسم رب المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام سلام سلام خوبید ؟... امیدوارم که همه دوستان خوب باشن ومن را از دعای خیرشون محروم نکرده باشن .... از خیلی وقت به روز نکردم گفتم درست نیست باید به روز کنم اخه میدونید چیه دوستایی ما که امتحان داشتن خانم ها هم درسخون به من که نرفتن که یک ساعت مونده به امتحان بخونن خلاصه این...
-
اولین نوشته مکان زیارتی صعصعه
جمعه 3 آبان 1387 09:03
بسم رب المهدی "عجل الله تعالی فرجه الشریف " سلام خدمت همگی دوستان .... خوب هستید ان شاء الله ؟؟... امیدوارم که همگی در صحت وسلامت کامل باشید وهیچ نگرانی نداشته باشید ... قرارامروز درباره یکی از یاران امام علی "علیه السلام "بنویسم ... به "نام صعصعه ابن صوحان العبدی "... مختصری از زندگی یار...
-
مختصر از زندگی خلوت دل
دوشنبه 29 مهر 1387 11:21
سلام ...سلام ... خوبید ؟...امیدوارم که باشید ؟... خیلی دیر به روز کردم ولی جمعه ها رو رفتیم با دوستان ... همینطور که قول دادم در ارسالی قبلی قرار از خودم بگم ... در سال 1368به دنیا اومدم در ماه اسفند در روز دهم ...در بیمارستان حضرت زهراء سلام الله علیها در استان قم .... در سه ماهگی وهفت روز همه جای ایران غمگین بود...
-
اولین نوشته دور از وطن
شنبه 20 مهر 1387 15:42
بسم رب الاولیاء والمقربین سلااااااااااااااااااااااام خوبید ؟... خوشید ؟... سلامتید ؟... خوش میگذره؟... هیچ نگرانی که ندارید .....خداراشکر ... امیدوارم که خوب باشید ..خوش و خرم باشید...وخبرهای خوبی بهتون رسیده باشه .... غم غصه واز این حرفها نداشته باشید . با موضوع جدید این وبلاگ افتتاح میکنم اومیدوارم که خوشتون بیاد...