سلام
خیلی وقت دوست داشتم نوشته هام اینجابنویسم ولی نمیشد ...
امروز اومدم
وقتی شد که نوشته هام بنویسم
راستش چند ماه پیش دفتر شعرم که باز کردم به یکی از شعرام رسیدم
برای چند سال پیش بود
یادم رفته بود که این شعر نوشتم
هر چند شاید اشکالاتی داشته باشه
چون نه ادبیات خوندم
و
نه اصول نوشتن شعر را
شعر براتون مینویسم تا تجدید خاطره بشه
خلاصه
ببخشید اگه بد نوشتم
شاعر نیستم
..............................................................................
دل من غصه نخور
این دیگه تقدیر تو
که همیشه تنها باشی
دلت از غصه بمیره
اره،اون بر نمیگرده
تو دیگه تنهای تنها
وسط این همه مردم
دیگه نباید دل ببندی
قصه عاشقا همین
یه روزی باید جداشن
هر کدوم برن به راهی
که دیگه نوری نداره
اره این یه اشتباه
که دل بدی به عشقت
همه عشقای عالم
همشونخواب و خیالن
یه وقتی جدی نگیری
یه روزی میزاره میره
سلام سلام
به به آبجی خانم شعر هم میگی
انگار دل پری داشتی ها
داستش نمیدونم چی بگم اومدم نظر زور بدم ولی نمیدونم چی بگم
زیبا بود ولی یه کم خوشبینانه تر نگاه کن
سلام سلام
نی نی عزیز
باز تو یادت رفت شکولاتات رو بخوری بعد بیایی نظر بدی
سلام دوست عزیز
من که نفهمیدم اگه فهمیدی به من هم بگو ممنون از حضور سبزت
سلام
شعرت زیباست
واز سوز نهانی دل حکایت میکند ....
ولی درقالب ملودی سروده شده که مثلا برای خواندن و.......
حالا باید با یک خواننده خوب مشورت کنی
به هر حال زیباست
ادامه بده ...
تا یه روز بشی پروین اعتصامی
به هر حال این نظر ما بود...
سلام
ممنون برادر که اومدی و ممنون از نظر قشنگت
ممنون از حضور سبزت
سلام خانم عزیز شعرت خیلی قشنگ بود عجیب دلم گرفت بیاد سایت شهید آوینی و ... افتادم موفق باشی