خـــلوت ^ـــ^ دل

حـــرف دل یـــک غـــریبه

خـــلوت ^ـــ^ دل

حـــرف دل یـــک غـــریبه

راهی مشهد الرضا

بسم الله الرحمن الرحیم 

چند روزیست که دلم هوای حرمت کرده است ....

هوای اقامت در حرمت کرده است ...

باز دلم برای کبوترهای حرمت تنگ شده است ....

دلم برای غروب جمعه هایت تنگ شده است 

دلم برای شروق افتابی که در کنار نورت کم می اورد تنگ شده است ....

چند روزیست دلم هوای دیدنت را کرده است ...

دیدنت را از خدا خواستم و حال جوابم را گرفتم ....

باز کرم کردی و بنده گناه کارت را به بهشت مشهدت دعوت کرده ای ....

نمیدانم  با چه زبانی  شکر کنم ارزو داشتم که در محرم حسینت در هیئتش باشم ....

ولی دعوت نشدم ...

وحال آغاز ماه صفرت مرا به مشهد الرضا دعوت کردی ممنوننتم ....

در اخر نمیدانم شکر کنم یا.....

نمیدانستم که جواب نفرینهایم را به این سرعت میدهی .....

حال میخواهم بسوزی و اتش بگیری ...

دوست داشتم داغ فرزندانت را ببینی ....

ولی این دردی که به سراغت امده بیشتر از این چیزهاست ...

حال که زائر امام هستم برایت  دعا میکنم که هدایت شوی ...

هرچند میدانم  انقدر غرق سیاهی شده ای که دیگر نوری را نمیبینی ....

ولی برایت دعا میکنم ...


دوستان من را ببخشید اگه خدای نکرده بدی در حقتان کردم و یا بی احترامی کردم 

حلال کنید 

ان شاء الله در مشهد الرضا دعا گوی همه شما بزرگوارن هستم 

وممنون از لطفی که نسبت به من داشتید 

و از حظورتون در این کلبه ی حقیرانه ممنونم 

تا دهفته ی دیگر 

خدانگهدار .....